جدی می گیرم

شاخه ها جوانه می زنند، اسپیرالها از هم می رویند
بیخود نیست؟
بیخود است
فلوکستین ها را که می اندازم بالا
آب ِکافی رویشان
وغلت در ملحفه های سبزِکاهویی کم رنگ

رویاها از دل هم، بی رحمانه به خوابم متجاوز
خانه در دور باطلی تکرارشونده جذر می شود و من اسباب را بهم می چپانم
پله ها، پله ها، که به توان می رسند
پایین می روم،
نمی رسم
بالا مانده ام

آنه می خواند "سامتایمز وی تیپ تو، سامتایز وی ران"
شک می کنم، مطمئن می شوم
دوازده ساعت گذشت، چند دقیقه بیشتر
از عقل دورم

تا انتهای این آهنگ دوام نمی آورم
زیادی ست 
و من از عقل دورم
جدی می گیرم 

ادامه می دهد "ریمِمبر مییییییی"
چقدر می دویم برای جاودانگی
نفس نفس
حرفهای تکراری ام حالم را بهم می زند

جدی می گیرم
گفتار، زبان، واژه، آوا حمله!
از عقل دورم و هورمون ها فرمانده اند 

نظرات