یاخته های عصبی ،اسپند روی آتش
یکیشان که آتش می گیرد و به اطراف ساری … شاخه های خشک، منتظر ِآتش
ویز ویز ویز
کبریت می کشد
جنگ جنگ
بی خوابی و کله ای که گنده می شود، آماس می کند و داغ
یک روز صبح از خواب پا می شوی
کله خاکستر و نیمه داغ ، نیمه خنک
و یاخته های سوخته
کمی افسردگی در کنارش
دو قهوه و کمی شکلات ِ تلخ مشکل را حل می کند
آرامش و صلح باز می گردد
یاخته های جوان که کم کم پیر و کریستالی می شوند
نظرات