درو باز نکرده؟

خونه ی هردومون رو به دریاست، دیوار به دیوار
اما من مدتهاست ندیدمش
دارم تو دریا شنا می کنیم، دستامو مثل یه قورباغه ی گنده باز می کنم و بعد پاهامو به هم فشار می دم، اما حرکتم کنده، زیاد حرکت نمی کنم
آهان، این واسه اینه که خوب نفس نمی کشم، تنفس تو شنا از هرچیز دیگه ای مهم تره، یا یه همچین چیزی
مدتهای مدیدیه ندیدمش، در خونه ش رو به روی من باز نمی کنه
دارم از راهرو رد می شم که یهو در خونه شو باز می کنه و نگاهم می کنه
یکم نگاهش می کنم، باید مطمئن شم قبل از اینکه نزدیک شم
هنوز می خنده و نگاهش پر از اطمینانه
می پرم بغلش و محکم
آخ خ خ خ خ چقدر دلم واسه این بغل مطمئن وگرم تنگ شده بود
دلم نمی خواد ولش کنم، حال و احوال می کنیم و از اوضاع حرف می زنیم، بهش می گم دارم موزیک کار می کنم
بعد از چند دقیقه می ره بیرون
و من از پنجره به دریا نگاه می کنم
بعد از چند دقیقه برمی گرده، با دختره
تو دلم می گم "آه"، می دونستم این ازون آدمایی که بی خیال بشه نیست
چشم تو چشم که می شم و لبخند می زنم به دختره، یهو جا می خورم، نصف صورتش سوخته و یه ابرو نداره
به روی خودم نمیارم و شروع می کنم حال و احوال، خوشرو
تو دلم می گم "آهان، همینه، به خاطر همین اتفاقم شده امکان نداره دختره رو ول کنه و می مونه باهاش"
....

تف به من
دوباره جهت حسمو تغییر می دم، حالا که درو به روم باز کرده "فقط" دوست می مونیم
-----------


برداشت سطحی بعدازظهر:
پاک شد

نظرات