چاله چوله پُر می کنیم

می نویسم، چون کلی کار دارم و این دغدغه ها نمی گذارن کارم رو با تمرکز لازم انجام بدم
آدمهایی که کلی کار انجام نشده دارن و دائم، فقط دارن برنامه ریزی می کنند، حتی برای خریدن یه وسیله ، و با این وضعیت به تو هم پیشنهاد می دن که چی کار کنی برای زندگیت و کدوم راه بهتره و چجوری برنامه ریزی کنی
آدمهایی که درونشون سرشار از استرس و بی قراریه، و همیشه از بقیه می نالن که بهشون استرس می دن، مدعی هستند که تقصیری ندارن، بهشون استرس "وارد" می شه از بیرون
آدمهایی که یه "ببخشید" ساده وبی اهمیت رو نمی گن، ببخشیدی که انقدرناچیز و گذراست که هیچ جا نمی تونه خِرِشون رو بگیره و برعلیه شون استفاده بشه. و بجای گفتنش و خلاص شدن ازش، یه مثنوی دلیل و استدلال و استنتاج میارن که آخرش هم فقط طرف مقابل رو عصبانی می کنه
آدمهایی که "کلن" گوش نمی دن و فقط متکلم وحده ان
آدمهایی که بجای روبرو شدن با مشکل اصلی "خود"شون، دائم درحال تراشیدن هزارتا مشکل فرعی دیگه هستن، تا سرشون شلوغ باشه و وقتی واسه درد اصلی نمونه
آدمهایی که باید از هزارتو راهروی تودرتو نقب بزنی تا بتونی یه حرف ساده رو بگی بهشون، که یه وقت بهشون برنخوره، یا قهر نکنن، یا عصبانی نشن، یا مقاومت نکنن

زندگی من پرفکت نیست، پُر از چاله چوله ست، که خیلی طول می کشه که پُرشون کنم
این آدمها هم هرجا باشن، خب باشن، من نمی خوام کسی رو "اصلاح" کنم
ضمن اینکه یه سری ازین اشکالات به خود من هم وارده

اما داستان اینه که وقتی داری با تمام قوا سعی می کنی هم بیاری و زندگیتو بگیری دستت
و وقتی دائم و از نزدیک با چنین آدمهایی در ارتباط و تماس "اجباری"، هرچند خودخواسته باشی
گاهی دچار تناقض و خشم می شی
و ترجیح می دی هی بیشتر سکوت کنی و فاصله بگیری
تا نه آسیب ببینی، نه آسیب بزنی
تا راحت تر بپذیری و متمرکزتر چاله چوله ها رو پُر کنی

نظرات