دلم میخواد موهامو از ته بزنم و یه کلاهه دائمی بزارم سرم
موهام دوباره داره میریزه و فکر میکنم بیماریم دوباره فعال شده
فکره دوباره کورتون مصرف کردن عذابم میده
حالامیفهمم آدم هایی رو که سرطان دارن
یه شب هایی استرس میگیرم و غیره قابل کنترل
این ترسه به سادگی قابل کنترل نیست، تو تمام وجود آدم رخنه میکنه و میخوره آدمو ، ذره ذره
مثل صدای یه لامپ فلورسنت خراب شده که تمام شب هی سعی میکنه روشن شه و هی تاریک و روشن میشه و صدای ززززززززز ش نویز زندگی آدم میشه
موهام دوباره داره میریزه و فکر میکنم بیماریم دوباره فعال شده
فکره دوباره کورتون مصرف کردن عذابم میده
حالامیفهمم آدم هایی رو که سرطان دارن
یه شب هایی استرس میگیرم و غیره قابل کنترل
این ترسه به سادگی قابل کنترل نیست، تو تمام وجود آدم رخنه میکنه و میخوره آدمو ، ذره ذره
مثل صدای یه لامپ فلورسنت خراب شده که تمام شب هی سعی میکنه روشن شه و هی تاریک و روشن میشه و صدای ززززززززز ش نویز زندگی آدم میشه
نظرات
به محض ورود سردبیر ، به تحریریه ؛ همگی ناخودآگاه خودشان را جمع و جور کردند . از همان در شیشه ای که با غیض ، بازش کرد و به طرف اتاق خودش از میان راهرویی که در انبوه میزها و پارتیشن های کوتاه شیشه ای به زور ایجاد شده بود ، شلنگ انداخت ؛ معلوم بود که اصلا سر کیف نیست !
“دعوتید به خوانش …”