ایرانی

نشستم تمام ویدیو هایی امروز (روز قدس) رو دیدم ... هزاران بار اولین سرود ملی ایران رو گوش دادم و اشک ریختم به پهناوری ایران، یاد علی میافتم که می گفت خیلی ملی گراست و خیلی حساسه نسبت به ایران... یاد خودم میافتم کی وقتی اولین بار این سرود رو گوش دادم چقدر تکون خوردم و اشک ریختم
نمی دونم چه مرگمه ، نمی دونم چه مرگمونه که اشک می ریزیم این همه
قلبم تند تند می زنه وقتی همراهش می خونم... یه چیزی اون تو خودشو می کوبه به درو دیوار... انگار تمام بودنم می خواد بیاد بیرون... می خواد بپره بیرون و پرواز کنه.... خیلی ساده و روزمره می نویسم
اما این حس خودش اونقدر قدرتمند و جهنده و ملموسه که هیچ نیازی به پیراستن نداره... اونقدر آب و تاب داره که لازم نباشه بسطش بدی
.
.
فقط قدرت ( یا شایدم ضرورت) بیان پیدا کردم
گرم ِ گرمم، قلبم هنوز تند تند می زنه... نمی دونم مال نیکوتینه یا شنیدن اوین سرود ملی یا هردوش و چیزهای دیگه
انقدر سخت و عمیق ایرانی ام و نمی دونستم

نظرات

‏ناشناس گفت…
chera to comment nadari?
Saltarello گفت…
پس چجوری کامنت گذاشتی؟