دوباره

به زودی دوباره خواهم نوشت
به زبان سرزمینی که امروزها و این روزها درش می زیم
و چندی دیگر ترکش خواهم کرد که نه او را، بل زیستن در جغرافیایش را
سرزمینی که از آنش بودن، اشک را و بغض را روزمره ی زندگی ام کرده است
و سبزی را آرزو کرده این روزها که نداشته و ندارد
و نمی دانم خواهد داشت یا نه
مگر نه همه چیز سازگار باهم؟
این هم سازگار با جبر کویری، کوهستانی اش
که شاید یاوه می گویم
و من سرشارم ازش و نمی دانستم
و می گریزم که آرام شوم و دوباره بیاندیشم
...

نظرات