قهرم با چی و با کی نمی دونم، بیشتر با کسایی که بهشون وابسته ترم
خشمی دارم در روانم که ناگهان برون ریز می شه
-------
خشم تو خوابهام برگشتن، دندون های قفل شده، دردهای کمر
-------
از دیدن یه کابوس از خواب می پرم
با تپش قلب بالا، همسایه ی روبروی اتاقم یه چراق توی اتاق هالش روشن گذاشته
مثل اینکه می ترسه کسی از بیرون نگاه کنه و حس کنه کسی توی خونه نیست
یودنش و حضورش با چراغ روشن قطعی تره
-------
ای-ام از ترکیه اس ام اس زده که جات خالی تو کلاب داگ استارم
جام خالی
-------
این خشمی که تو من برگشته شاید ترس از ناشناخته هاست
شاید مثل هیجده سالگی ام که پر کابوس بود دارم با چیزهای جدیدی تو زندگیم مواجه می شم که احساس امنیتم رو کمتر می کنه
-------
دریچه ی انرژی های دنیا به من باز شده
کاش زندگی ام اینقدر روند طبیعی و غریزی نداشت و کمی سریع تر بود
هرچند احساس اصالت یک درخت رو دارم اما هنوز می تونم مثل یه موجود فانی ، عصیان گر باشم

نظرات