دیگه سبک نیستم، احساس لختی و گرفتگی دارم، الان خوب می فهمم این چه جور حسیه، در حقیقت برام یادآوری شد؛ یه جور ترس از تنها موندن، بعداز اینکه مواجه بشی با اینکه یکی خیلی جدی و محکم دست رد به سینه ات می زنه و تو نمی تونی کاری کنی، چون شعورت بهت اجازه نمی ده که بازی عاطفی راه بندازی یا توهین کنی، فقط مجبوری بپذیری و احترام بزاری، از عکس العمل خودت خنده ات می گیره در حالیکه درونت آشوبه، کارهایی می کنی که می دونی اشتباهه و می دونی باعث می شه طرف بیشتر ازت دور شه، احساس پس زده شدن یکی از چیزهاییه که به شدت در برابرش ضعیفم و این مستقیما به کمبود اعتماد به نفسم برمی گرده و خوب می دونم اینو و می دونم که باید یاد بگیرم که مقاوم شم در برابرش، هرچند به نظرم کار ساده ای نمیاد. ضعف دیگه ای که دارم وابستگی جنسیه، اما این چیزیه که خوب نمی شناسمش هنوز و نمی دونم ریشه اش کجاست، شاید این هم یه وسیله ایه که ازش استفاده می کنم تا کمبود اعتماد به نفسم رو پوشش بده، شاید هم واقعا سیستم شیمیایی بدنم این طوره.

زندگی م آسون نیست، اما راستش من انتخاب نکردم که سخت باشه پس همینه که هست، اگه راه ساده تری هم هست شاید من نمی شناسمش، شاید غریزه ام مثل همیشه متکی به خودش و بدون تسلط اراده ی آگاه من عمل می کنه. این تنها چیزیه که بهش می تونم اعتماد کنم، هرچند خیلی وقت ها گیجم می کنه.

نظرات

‏ناشناس گفت…
life's a bitch.
‏ناشناس گفت…
چی بیشتر از همه اذیت کننده است؟
پریدن کسی که دوست داری کنارت باشه؟
یا تنها موندن؟
یا این که چرا دیگه دوستت نداره؟
یا اینکه چرا تو زودتر از اون، نپریدی؟

وابستگی جنسی یعنی چی؟ به همون یک نفر؟ یا وابستگی به رابطه ی جنسی، هر جور رابطه ی جنسی که بشه مثل خلوتی که فقط دونفر توش راه دارن؟ یا هر جور رابطه ی جنسی؟

یه زمانی خواهد اومد که عشقهای بزرگتو، به خاطر این که می ترسی تنهایی تو از دستت بگیرن، بذاری پشت در. آدم خیلی به بودن با خودش نیاز داره پیش از اینکه بتونه بگه خودش کیه و چیه و اصلا چکار داشته اینجا. اگه این فرصت رو زودتر به خودش بده، بعدترها، عشقهاش بیشتر اندازه ی تنش میشن، مجبور نیست هی دربیاره بنداز دور
..
درد، چیز بدی نیست، مثل غصه، که چیز بدی نیست، و اصلا از شادی کمتر خوب نیست. مهم غصه نیست، مهم اینکه که تو داد و ستد درست انجام داده باشی و رفیق ات، تو داد و ستد خیانت کرده باشه، این، خب به هر حال، خلاف قوانین اخلاقیه و باید انداختش زندان، یا از اخراجش کرد، که در این مورد، میشه جریمه اش کرد و بعد از حافظه اخراجش کرد :)

نویشت