همه چیز امروز صبح مجموعه ای دور وکوچک از تو
درمیهمانی دیشب کسی شبیه ، که حتی افتادگی شکمش و کمی کوتاه تر از تو
چه دیشب، خوابی که در من اتفاق می افتاد
و صبح امروزwhar the fuck
تابحال نشنیده
...
حرفهایی که دلخوری بی نهایت من
منی که آن روزها کوچک و وابسته و متزلزل
کودکی آویزان
چگونه اینقدر بزرگ و محترم
چگونه که من نفهمیده و تشنه که می خواهم
...
امروز سایه ی تاسفی برچشمانم
چقدردیر بالغ شدم، چقدر...
کودکی لوس و لگداندازو خودشیفته
خسته و هم چنان بی اشکی
...
چقدردیر بلوغم راجشن می گیرم

نظرات