اواخر شهریور-بسته به اینکه هوا کی خنک شده باشه- وقتی پاییز کم کم از لای گرما و آفتاب تابستونی با یه نسیم کوچولو، بوی خاک یا برگ های زرد شده ی به پیشوازرفته سرک می کشه ، روزها و شب هام یه جور دیگه می گذره، با یه دلتنگی عجیب با بی حوصلگی
سنگین می شم،حس می کنم پاییز می گه با نسیمی که می وزونم بخواب تا رویاهی زیبایی نصیبت کنم، حس می کنم زمان ایستا می شه، گذشتی در کار نیست، حس می کنم پاییز یه مکان بی زمان و شاید حتی یه مفهوم بی مکان و زمان
روزا زیر آفتاب مایل و گرم پاییز و نسیمی که کماکان می وزه دراز می کشم و نوستالژی روزهای مدرسه رو می زنم که دوستشون داشتم، روزهایی که زود تعطیل می شدیم، از راههای نرفته میومدم خونه و دراز می کشیدم رو تخت زیر آفتاب و نسیم و رویا می دیدم و خودارضایی می کردم، دوست نداشتم به عصر برسم، چون حتما عصرش دلتنگ و خفه و کلافه بودم، عصرهایی که از درس خوندن متنفر بودم، مثل همیشه و یار عزیزم پیانوم بود و پیاده روی و آواز خوندن تو کوچه پسکوچه ها
یا شب هایی که بارونی می زد و می رفتم پشت بوم و آرزوهای دخترونه می کردم، آرزو می کردم یه موزیسین قوی و فوق العاده باشم که بین المللیه و مردها و البته زن های زیادی تحسینش می کنن، رهبر ارکستر باشم که آثار بتهوون رو رهبری می کنه
الانم همونطورم، دلم می خواد برقصم، دلم می خواد برم تو کوچه ها قدم بزنم و آواز بخونم، اما یکمی احساس ناکامی دارم، یه جوری خفه ام، موزیک گوش می دم و تو خودم فرو می رم، یاد روزهای گذشته میافتم وقلبم فشرده می شه، اما ادامه می دم به تنهایی ام، چون اینو هم می خوام، گریه ام می گیره اما مقاومت نمی کنم، زندگی من راه خوشو پیدا می کنه اگر بهش اعتماد کنم، اگرخشمگین و منفی نباشم، اگر همون آیدایی باشم که با خودش بازی می کنه و جلوی آینه از وجود خودش لذت می بره
پ.ن :یه آهنگ هست که گاهی وی اچ وان نشون می ده که اسمش هست سامر واین، اون یکی از موزیک هایی که به شدت نوستالژی می زنم باهاش، جالب اینکه رفتم دیدم اولین باز نانسی سیناترا اینو خونده و چندتا کاور خوب دیگه هم داره، اجرای نانسی سیناتراش هم عالیه

نظرات

‏ناشناس گفت…
Man hamishe az khoondan e post haye to ye hessi behem dast mide
talash baraye no shodan
talash baraye az no sakhtan
talash haye aaaaaaaali
inja ro doos daram