نسخه ای که برای خودم پیچیدم


گاهی بهتره به جای این که مقاومت کنی، خودتو بندازی تو جریانی که دوستش داری و بدون تردید بری جلو ، همین طوری تا جایی که می تونی بری
می شه؟
می شه یه بار اینقدر مقاومت نکنی و به حرف اونایی که می گن مثبت اندیش باش ، گوش کنی و راهی رو که شروع کردی ادامه بدی؟
می شه مثبت اندیش باشی و در عین حال ، واقعیات روزانه رو ببینی تا بتونی یه تعادل منطقی بینشون برقرار کنی؟
می شه شک نکنی؟ با خودت مبارزه کنی ، تا جایی که می تونی حرف ها ، فکر ها و آدم های نا امید کننده رو دور کنی و با احساس تنهایی که داری پیش بری؟
مقاومت داری؟ هنوز؟
کلمه ی "مثبت" رو که می شنوی حالت تهوع می گیری؟ نمی خوای تن بدی بهش؟ چیزی رو از دست می دی؟
پس بدون که کاملا شایستگی این زندگی مزخرفو داری
از لحظه ای که مقاومتت رو بشکونی ، حرکتت شروع می شه
حتی اگر مقاومتت فقط برابر یک کلمه مثل "موفقیت" یا "مثبت اندیشی" باشه
با دیوار ساختن فقط می مونی ، می گندی و می پوسی
شکستن دیوار اما ، سخته ، می دونم. اما حداقل نمای نزدیک و دورت رو گسترده تر می کنه


نظرات

Cello گفت…
khob khobe hatman ham bayad kar bede in noskhe ....man yeki kheyli vaghte kheyli chiza ra say kardam beshkonam ama bazam kheyli vaghta nemidonam chi be chiye
hozein گفت…
Hich naTje E nadashte bashe, hadeaghal afkare chert dige mokhe adamo vel mikonan, ye joor saboki hes mikone adam; arameshe fekr
hastam ino

Shadeless::
‏ناشناس گفت…
تمام وبلاگت رو خواندم ولی نفهمیدم که می شناسمت یا نه، به هر حال باز هم خواهم آمد