جنازه ی تن بی بیان

کنار جنازه ی تنی، بر جنازه ی تنی می گریم که حتی به دنیا نیامد

جنینی باکره، باکره ای نافرجام
جنین دست و پا می کوبد، فریاد می کند در تنی لال، که آوازم را سر بده

من نشسته ام، "آنطور که باید نشست که کمرتان درد نگیرد" ، شق و رق
سنجاب ها و گربه ها را 
آنطور که هستند، آنطور که در خود می پیچند و از لابلای زندگی رد می شوند

جنینی با ستون فقراتی شکننده و آسیب پذیر
چه شد اینقدر بزرگ شدیم که دیگر در خود نمی پیچیم

کوچک می شوم و کوچک تر
جنین دست و پا می کوبد در تَنی بیان نشده
ذهنم می رقصد
با ستون فقراتی شق و رق، آماده ی درد  
و در حسرت


نظرات