همینه که هست

همه چیز متناقضه و عجیب
اونجا برای اینجا لحظه شماری می کردم و الان کلافه ام
و زندگی قبیله ای نمی خوام
از آدم ها متنفر نیستم و دوستشون دارم
اما زندگی قبیله ای آدم رو عوض می کنه
همون قدر که حمایت کننده ست، بازدارنده ست و 
همون قدر که گرمه ، روی پوسته ست
قضاوت کننده ست و فردیت توش وجود نداره
"خودت" بدون دیگران غیرقابل باوره

من خیلی آروم شدم و درگیر قضاوت ها کمتر می شم
جالبه که بهش عادت کردم 

آدم هایی که دوستشون دارم به شدت درگیر این قضاوت ها و پس لرزه های دائمی ناشی ازون هستند
که پس لرزه ها مشکل نیستند ، پس لرزه ها باعث بالغ شدن می شن
اما نارضایتی از پس لرزه هاست که بازدارنده ست، چون به سادگی همینه که هست
این آزاردهنده ترین موضوعه برام
نمی خوام براشون توضیح بدم که چقدر خوبه آدم از خودش راضی باشه و آدم ها وخودش رو همون طور مزخرف که هستن بپذیره
چون اگر توضیح بدم انگار دارم کار اونها رو تکرار می کنم
که تکرار هم می کنم گاهی 

نظرات