من آدم محیط گرایی هستم، یعنی برای رشد نیاز دارم که محیط منو هل بده یا تحت فشارم بزاره، این البته نکته ی افتخارآمیزی نیست اما می تونه منو راهنمایی کنه که چه جوری می تونم خودمو راه بندازم، از وقتی اینو فهمیدم انگیزه های خودساخته ام بیشتر شدند، انگار هرچه بیشترروان خودمو بشناسم و اون رو بپذیرم، وابستگیهای محیطیم زودتر رنگ می بازند

همیشه،تقریبا از بیست سالگی، فکر می کردم:" دیگه دیر شده"، "اگه می خواستم کاری بکنم باید تاحالاکرده بودم" و ازین دست منفی نگری ها و پشت گوش اندازی های همیشگی! اما یهو به خودم اومدم دیدم :"ای بابا، مگه چندسالمه؟ اصلا یعنی چی که دیر شده؟"به نظرم روند فهمیدن من وارونه بوده من از تئوری به عمل رسیدم، اول تئوری خواستن رو شناختم و حلاجی اش کردم و بعد به آدم هایی که می خواستند وعمل می کردند نگاه کردم وسعی کردم تقلید کنم می تونم بگم در حقیقت من از فلسفه به هنر رسیدم، از منطق به بی منطقی، برای همین تو بیست سالگی ام فلسفه می خوندم و الان آواز کار می کنم... به هر حال از خواستن هام کم نشده، خواستن هام دسته بندی شدن، هیچ وقت برام دیر نیست، با دانستن فلسفه ی خواستن می شه تمرکزداشت و راه ها رو کوتاه کرد

نظرات

‏ناشناس گفت…
falsafe dar 20 salegi hich dir nist....
‏ناشناس گفت…
e?
akh joon
omidvar shodam.